جدول جو
جدول جو

معنی هیلر بارتلمی - جستجوی لغت در جدول جو

هیلر بارتلمی(تِ لِ)
هیلر (سن) (ژول). سیاستمدار و خاورشناس مشهور فرانسوی و مورخ نامی تاریخ اسلامی است. وی در پاریس به سال 1805 میلادی متولد شد و در 1895 میلادی درگذشت. تحصیلات عالی کرد و به فراگرفتن زبانهای شرقی توجه مخصوص داشت و از همین رو استاد فلسفۀ یونان در کلژ دو فرانس گردید و به مقام وزارت امور خارجۀ فرانسه نایل آمد. از آثارش کتاب محمد و قرآن است که در پاریس به سال 1865 میلادی به چاپ رسید. نیز آثار ارسطو و دیگران را به فرانسه درآورده است. وی کتاب علم الطبیعۀ ارسطو را از یونانی به فرانسه برگردانید و مقدمۀ مفصلی در نودوپنج صفحه بر آن افزود و احمد لطفی وزیر معارف سابق مصر آن را به عربی ترجمه کرد و در مطبعۀ دارالکتب مصری قاهره بسال 1935 میلادی / 1353 هجری قمری به چاپ رسانید. نوشته های او نزد نویسندگان ارزنده است. (از فرهنگ خاورشناسان صص 56- 57)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ لِ)
پیر. نام راهبی متعصب از مردم مار. در سال 1096 میلادی به معیت اهل صلیب به محاصرۀ انطاکیه رفت و مدعی بود که حربه ای که حضرت عیسی علیه السلام را بدان کشته اند نزد وی موجود است و با این حربه مسلمانان را مغلوب خواهد ساخت اما ادعایش باطل بود و کاری از پیش نبرد لذا به شکنجه و آزارش پرداختند و به سال 1099 میلادی درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) ، باد تند گردناک. ج، بوارح. (منتهی الارب) : ریح بارح، شدید. (از اقرب الموارد). باد شدیدی که غبار برانگیزد. (از جمهرۀ ابن درید 1: 218). طوفان. (دمزن) ، بمعنی بروح ضد سانح و العرب تتطیربالبارح و تتفأل بالسانح لانه لایمکنک ان ترمیه حتی تنحرف. (منتهی الارب) ، و در مثل است: انما هو کبارح الاروی، در حق کسی گویند که از او احسان بندرت بوقوع آید، زیرا که اروی یعنی بز کوهی که بر قلۀ جبال سکونت دارد و کسی او را نبیند مگر گاهی در سالهای دراز. (منتهی الارب). صیدی که از جانب راست آدمی میآید مانند بروح. ج، بوارح و عرب بدان فال بد زند زیرا نمیتوان بدان تیر انداخت جز هنگامی که انسان منحرف شود. (از اقرب الموارد). مقابل سانح. صید که از جانب راست صیاد درآید و عرب آنرا شوم دارد. شکاری که از جانب راست صیاد بسوی چپ گذرد. خلاف سانح. (آنندراج). بداقبال. از بخت بد. (دمزن) : و در انتظار سانح و بارح و نازح و سارح مانده. (سندبادنامه ص 259).
- بنت بارح، بلا و سختی. ج، بنات بارح. (منتهی الارب).
، (اصطلاح نجوم) طلوع ستارۀ منزل از موقع روشنائی بامداد در غیر موسم باران، کذا ذکره عبدالعلی البرجندی فی بعض الرسائل و در لفظ طلوع شرح آن بیاید. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا